بسم الله الرحمن الرحیم-گرداب در اقیانوس-مهمترین حوزه اسلامی هندوستان حوزه دیوبندیه(دیوبند اسم مکان است به معنای سدبزرگ)-شبه قاره هند توسط غزنویان فتح شد ولی اسلام از اوایل قرن اول موردشناخت شبه قاره هند واقع شد-مسعودغزنوی از فقه حنفی حمایت میکردوبه ابومحد نصاحیدستور دادکهدرتائید مکتب حنفی کتابی بنویسد- بنابراین فقه حنفی درقرن پنچموششم دربین مسلمانان شبه قاره گسترش یافت ودر دورهحکومت سلسله شاه تغلق مجموعه قوانین اداری انها بر اساس فقهحنفی تنظیم گردید وبانام های فتاوی عالمگیری ویافتاویهندیه به دست25تن از علمانوشته شد همزمان باورود فقه حنفی بههند تصوف نیز به هند واردشد- صوفیه درهندرسالت خودراسعادت معنوی مردم میدانستند وصوفیانمی پنداشتند حکومت معنوی جامعه به انها تفویض(واگذار)شده است- صوفیاندر خانقاه ها وجماعت خانه ها وزاویه ها(مکانی خلوت برای عبادت وریاضت)زندگی میکردند—زندگی خانقاهی گرد شیخ وعبادات مرسوم وریاضتهای عارفانه که از جانب وی مقررمیشد دور میزد-دونشان عمده پیوستنبه یک فرقه تصوف- پوشیدن خرقه(عبای ارزان) وتراشیدن موی سر بوده است- شیخ خرقه –سجاده نعلین وتسبیح وعصای خودرا به جانشین اش یعنی خلیفه میداد-دوسلسله عمده صوفیهدر زمان سلاطین دوره دهلی(1526-1206) عبارت بودند از – چشتیه- سهروردیه) این دوسلسلهطی قرون هشت ونه روبه انحطاط نهادند؟؟!! ودو سلسله دیگر یعنی نقشبندیه و قادریه درخلال عصر مغول اهمیت یافتند-تجدیدحیات فکری مسلمانان هند توسط دونفرصورت گرفت- یکی از انان شیخ احمدسر(بزرگ به زبان انگلیسی)هندی معروف به مجدد( احیا کننده)الف ثانی—عارف متکلم(کلام علمی عقلانی است که مسائل عقلانی قران را از طریق عقل اثبات میکند) موسس طریقه(روش) نقشبندیه-ودوم اکبر شاه موسسمذهب وطریقه:" دین الهی:"بودند دین الهی اکبر شاهکه التقاطی(ترکیب یافته)- از اسلام صوفی وائیین هندوبود(جنبه سیاسی داشت) با مخالفت شخ احمد روبرو شد- شخ احمدهمچون صوفیان دیگر-برای خودمقامات خاصی قائل بود وگاه خودرابرترازخلفای راشدین(چهارخلیفه بعداز رحلت جانسوز پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم)میدانست-وی با اراواعمال مخالف سنت همچون چله نشنی( غالبا چهل روز است ومانند اعتکاف میماند وبرخلاف اسلام نیست) ذکر باجهر( یعنی اشکار وبلند متضاد ان خفی است شیعه معتقد است بسم الله الرحمن الرحیم درنماز ها بایدبلند خواند واهل تسنن بعضی معتقد هستند بایدخفی خواند که باید خفی خواند وبعضی ها اصلا بسم الله الرحمن الرحیم رانمیخوانند؟؟)- احترام به قبور(مرده مسلمان مانند زنده او دراحترام میباشد)- سجده تعظیمی به مرشد( سجده مخصوص خداوندمنان است ولی تعظیم اشکالی ندارد) بوسیدن پا- انالحق گفتن( یعنی من خدا هستم اگر منظور ظاهر کلمه است شرک وغلط است واگر منظور به حدی عارف ترقی کرده استکه وسیله حق شده است هرچه میگوید وانجام میدهد وغیره عینا خواست الهی استدرست است ولی به این نوع نباید بیان کند) وسماع (حالت جذبه که ممکن است فرد به رقص دراید) واحوال وجدامیزان مخالف بود- وی کسانی که بهرسم روزگاران روز درمقابل شاهان سجده میکردند شدیدانکوهش میکردند- واو وحدت وجود ابن عربی(همان انا الحق)را به وحدت شهود تعبیر میکرد کهیعنی هرچه اشراق ویاجلوه میکند اشراق وجلوه الهی است-وقائل بود هنگامی که سالک(کسی که طی طریق عرفان ویاتصوف میکنند)بهمقام شهود وفنا(خودنبودن)میرسد وماسوی الله(غیرخداوند)را نمیبیند- قائلبه وحدت وجود میشود وحال انکه این کشف(اشکارشدن)وحدت شهود سالک است نه وحدت وجود واقعی(که کفر است) او همچنین با تسامح(اسان گرفتن یعنی مذهب دیگران هم مذهب درست گرفتن) ابن عربی درباره ادیان دیگر مخالف بود ومبنای(اساس) ابن عربیراکه همه ادیان جلوهگاه یک حقیقت اند قبول نداشت وحقیقت راهمان حققت شریعت(اسلام) معنا میکرد وی مخالف شیعه بود وکتابیبر رد روافض(رفض مقداری پارچه که از کل پارچه جدا شود)نوشته است-ادامه دارد